آرمانشهر اسلامی چیست ؟
1. شهر، شأن واقعى انسان در مقام خليفه الهى
برخى آيات قرآن كريم به نحوى به مقام انسان در جهان هستى اشاره دارند. انسان به مناسبت مقام خليفه الهى خود، مكان زيستى متناسب با مقام خود را میطلبد؛ آرمانشهر اسلامى در پاسخ به اين نياز شهرى متناسب با شأن حقيقى آدمى است. در آرمانشهر اسلامى، اين آدمى است كه بر محيط مصنوع تسلط دارد و نه محيط مصنوع بر آدمى. در آرمانشهر اسلامى تأكيد بر تمامى ابعاد وجودى آدمى است و نه انحصاراً بر بعد مادى وى. فضاهاى آرمانشهر اسلامى در تناسب با شأن واقعى انسان، با پرداختن به ابعاد انسانى، محيط زيست و... القاى احساس قربت است نه غربت. آرمانشهر اسلامى در تلاش بر تداعى مفاهيم و معانىاى است كه بر ارتقاء معنوى و مادى انسان بيفزايد.
2. احسان و نيکي به هم نوع
يکي از ويژگيهای آرمانشهر اسلامي احسان و نيكي به هم نوع میباشد. در تفكر اسلامي، همه بندگان خدايند و برترين آنها كسي است كه بيش از ديگران احسان كند. پيامبر اكرم(ص) میفرمايد: مردم نان خور خدايند، پس محبوب ترين مردم نزد خداي عزيز و بلندمرتبه كسي است كه به نان خوران خدا سود رساند.
براي رسيدن به شهر فاضله مطلوب، افزون بر عدالت، احسان نيز لازم است. ويژگي برقراري عدالت در بين عموم آن است که حقوق همه مردم را تامين ميسازد و ريشههای دشمني و طغيانگري را از بين میبرد و احسان دلهای مردم را به هم نزديك ميکند. احسان در اصل نوعي حس مسئوليت در برابر هم نوع میباشد به طوري که پيامبر گرامي اسلام(ص) آن را شرط مسلماني دانسته و میفرمايد: هركس صداي مردي را بشنود که از مسلمانان درخواست كمك كرده و پاسخش ندهد مسلمان نيست.
در اینجا ذکر اين نکته جالب است که پيامبر رحمت شرط مسلماني را براي کمک خواهنده ذکر نمیکنند و اين کمک خواهنده میتواند غير مسلمان باشد.
3. شهر اصلاح
در آرمانشهر اسلامى، اصلاح و عدم فساد از صفات و ويژگيهاى خاص بستر شهرى است. تذكر خداوند بر عمل صالحان در كنار ايمان و اصلاح زمين، از مطالبي است كه در كتاب جاويد خداوند تكرار گشته است. آرمانشهر اسلامى كه در پى تحقق شهر فاضله خداگونه زمينى است؛ در اصلاح زمين و پاسداشت ميراث مشترك تمدنها مىکوشد و به ترميم ارتباط گسسته انسان و طبيعت بر ميآيد.
4. شهر امن
يکي از ويژگيهای مهم يک شهر امنيت آن است. آرمانشهر اسلامى، شهر امنيت و صلح و اطمينان خاطر است. ايمان و مؤمن نيز از ريشه امن هستند. وجود ايمان و افراد مؤمن در شهر آرمانى اسلامى، حكايت از امن بودن شهر دارد و بالعكس (3). آرمانشهر اسلامى امنيت را در نظر و عمل براى شهروندان فراهم میآورد. امنيت رشد و تعالى در آرمانشهر اسلامى موجود است. آرمانشهر اسلامى شهر امنيت و صلح است. اطمينان خاطر جسم و روح شهروندان در عينيت و ذهنيتهاى شهرى جارى است.
1 ـ 5 ـ شهر حفىّ
حفىّ به معناى زندگى و حيات، ضد مرگ و نابودى، داراى روح، رشد و شكوفائى و بارورى است. در آرمانشهر اسلامى، همه چيز زنده است و در پى شكوفائى و بالندگى در رسيدن به هدفى واحد (قرب الهى). اين زنده بودن هم حكايت از سر زندگى معنائى و روحى و روانى ساكنان آن است و هم نشان از كاربرد گزاره تكنولوژيكى در تمامى اجزاى شهرى همگون با طبيعت و محيط زيست شهرى دارد. آرمانشهر اسلامى، شهر زندگى است شهري است که در آن زندگي طعم خاص خود را دارد و تمامي شهروندان از زندگي در آن لذت میبرند.
1 ـ 6 ـ شهر ذكر و تذكر
از آنجا كه از اهداف بارى تعالى در آفرينش انسان، ذكر و تسبيح خالق متعال است؛ (ما خلقت الجن والانس الاّ ليعبدون)19 از اهداف آرمانشهر اسلامى، دادن تذكر مداوم به آدمى و يادآورى ذكر در همه ابعاد فضائى شهر است. هم تسلط كالبدى عناصر معنوى بر سيماى شهرى و هم همجوارى عناصر معنائى و محتوائى در تمامى اجزاى شهر، مىتواند به پيدايش و احياى شهر ذكر بينجامد. نمونههاى خردتر فعلى، قرارگيرى تكايا در معابر و راستههاى شهرى و نيز تسلط كالبدى مسجد به عنوان عنصرى اسلامى در شهرهاست. تلفيق تجسم عناصر طبيعى نظير آب و فضاى سبز و پوشش گياهى در فضاهاى زيستى و عناصر نمادين، امكان ذكر که همان به ياد خدا بودن است را مهيا مىنمايد.
1 ـ 7 ـ شهر شكر
مرحوم علامه طباطبائى در معناى شكر مىفرمايد: «شكر عبارت است از به كار بستن هر نعمتى در جاى خودش، به طورى كه نعمت، ولى نعمت را بهتر وانمود كند». لذا آرمانشهر اسلامى شهر شكر و بهرهگيرى مناسب از محيط زيست، زيست بوم، استعدادها، پتانسيلها و قابليتهاى مادى و معنوى است. پرهيز از كفران نعمت، اسراف و تبذير از جلوههاى آرمانشهر اسلامى است.
1 ـ 8 ـ شهر طهارت و پاكى
تأكيد بر طهارت معنائى و محتوائى در ظاهر و باطن جزء ويژگيهاى آرمانشهر اسلامى است. همانطور كه پيكره شهرهاى مسلمين، با مجاورت مسجد (محل معنا)، مدرسه (محل آموزش) و بازار (محل ماده و كالا)، در هم آميختهاند؛ در آرمانشهر مطلوب اسلامى، تكيه بر «طيب» شهر پاكى و بهزيستى معنائى و محتوائى، ظاهرى و باطنى تأكيد شده است. اين پاكى مىتواند هم شهر سالم زيستى و سكونتى مادى باشد و هم پاكى روحانى و معنوى آرمانشهر را به همراه داشته باشد و نشان دهنده دور از هر گونه بيمارى، ناهنجارى و تهديد براي امنيت شهر باشد.
1 ـ 9 ـ شهر عدالت
برقرارى عدل و قسط از مهمترين ويژگيهاى آرمانشهر اسلامى است. تعادل و اعتدال نيز از مفاهيم عدالت در آرمانشهر اسلامى است. در آرمانشهر اسلامى كه تحقق مكان زيستى مناسب در بازآفرينى اعمالى خدائى است؛ در پيروى از كلام پروردگار به برقرارى عينى عدالت و نيز قرار دادن مناسب هر چيز در جاى خود (معناى حقيقى عدل) و خلق مناسب فضاها با اندازههاى مناسب اقدام مىنمايد. عدالت، واژه اى غريب نيست، اما حقيقتى قريب هم نيست. زمان بسيارى است كه بشر با اين رؤيا روز و شب كرده، ليكن جز زور و اختناق و ظلم و بيداد، نصيبى نبرده است و همواره در آرزوي زندگي در سايه آن بوده است. هنوز آهنگ سنگينى نالههاى كودكانى كه به بيگارى كشيده شدهاند، زنانى كه همسران خود را با بىعدالتى از دست داده اند، مادراني که فرزندان شيرين زبان خود را با وحشي گري متجاوزان بر لب تيغ ديدهاند و مردانى كه به اجبار و نه به اختيار كمر در برابر ظلم ظالم بيدادگر خم كردهاند در گوش تاريخ است.
هنوز اشكهاى ريزان و قلبهاى داغديده، هراسهاى قالب تهىكن و نفسهاى حبس شده در سينه آزادمردان، ضجههاى دردناك و دردهاى بى درمان، زخمهاى بى مرهم و نا اميديهاى بى پايان، نگاههاى خسته و منتظر، دستهاى لرزان و بى رمق، لبهاى خشكيده و تشنه، بدنهاى رنجور و زجر كشيده، انسان سراپا ظلم و بيداد ديده، هنوز اين همه در خاطره تاريخ زنده است و اگر تاريخ با يادبود اين حجم عظيم از نامردمى، هنوز پا بر جا ايستاده و قالب تهى نمىكند، به دليل آن است كه مىخواهد كسى را بيابد و تمام رنجهاى مدفون در خويش را در گوش او نجوا كند.
بسيار در طول تاريخ شنيده ايم كه انسانهاى بسيارى با انديشه عدالت و فرياد دادخواهى انسانها، اين حقيقت را زنده و جاودان ساخته اند، اما تلاش عملى آنان در راه برقرارى عدالت، در بيشتر موارد كم ثمر و يا بى ثمر بوده و عدالت در معناى حقيقى آن، همچنان در رؤيا است و غير از ظهور منجي نيز رسيدن به آن غير ممکن است. چقدر سخت است اين روياي شيرين تحقق نيابد رؤيايى كه تمامى اجزاء وجودي انسان در تمام طول تاريخ، با آن عجين شده و نگاه پر انتظار او در تعبير آن خسته و كم سو گشته است.
بارها و بارها با زنگ حوادث مختلف، تپش قلبش فزونى يافته، اما زمانى كه پلك از اين خواب شيرين برداشته، جز سياهى و تباهى مستكبران و ظالمان چيزى در پيش روى نديده.هر چه بر شماره اوراق تاريخ افزون گردد، از شماره انتظارمان خواهد كاست و اين همان چراغ اميدى است كه قرنها و قرنهاست در دل انسانها به عشق آمدن آن منجى، روشن و فروزان است. به عشق او، كه نامش عدل است و كلامش عدل و راهش عدل. او کسي است كه حكومتش، حكومت عدالت است و اين گم شده بشريت را در فرجام تاريخ بدو باز خواهد گردانددر خصوصيات قيام و حكومت امام زمان(عج)، هيچ ويژگى به اندازه عدالت و قسط روشنى و نما ندارد.
آن قدر كه در روايات بر ويژگى عدالت گسترى آن غايب تاكيد شده، بر ساير مسائل چنين ابرامى نرفته است و اين، نشان دهنده برجستگى اين مهم در سازمان شهر فاضله اسلامى در دوران ظهور دارد. دهها و بلكه صدها روايت در كتابهاى مختلف روايى، بويژه، در كتاب منتخب الاثر و كمال الدين شيخ صدوق، در مورد عدالت گسترى آن حضرت وارد شده است.
در بسيارى از اين روايات، از آن امام همام، به عنوان مظهر و تجلى كامل عدالت ياد شده است. نام عدل كه بر آن مولى نهادهاند در واقع ترجمان كامل رسالت اوست.صاحب مكيال المكارم، در اثر شريف خود، در اين رابطه چنين مینويسد:عدل، آشكارترين صفات نيك آن امام است. براى همين (آن بزرگوار) در دعاى شبهاى رمضان، عدل ناميده شده است؛ «اللهم و صل على ولى امرك القائم المؤمل و العدل المنتظر»و در روايتي ديگر، همين عنوان را به گونه اى ديگر میيابيم؛ «السلام على القائم المنتظر و العدل المشتهر» در شهر فاضله اسلامى و در بستر ظهور آن منجى نيز، همه جا سخن از عدالت و قسط است. سخن از لبريز شدن زمين از عدل و داد است.
دامنه عدالت او، تا اقصى نقاط منازل و زواياى ناپيداى جامعه گسترده است، حتى عدالت و دادگرى همچون گرما و سرما در درون خانه هاى مردمان نفوذ میكند و مامن و مسكن وجود آنان را سامان میبخشد. و در روايات ظهور، عدالت، چنان عطش برانگيز و سيرى ناپذير و فراموش ناشدنى ترسيم گرديده است كه انسان را در اين گمان مىافكند كه اصولاً، جهان براى رسيدن به اين نقطه و فرجام، باقى مانده است و برنامه و تنظيم متعمدانه الهى بر اين است كه آخرين سطور تاريخ، با برگهاى دادخواهى به انجام رسد و خداوند چنان بر اين مهم تاكيد دارد كه اگر حتى يك روز از عمر دنيا باقى مانده باشد، او آن را چنان طولانى خواهد كرد تا آن رؤياى موعود مردمان از راه رسد و درخت عدالت را بر ضمير آگاه تشنگان بكارد و جامعه بشرى را با آن گمشده خويش رو به رو سازد، زمين را از عدل و قسط سيراب كند و آن قدر بر باده عدالت بيفزايد كه جان آدميان از آن مدهوش گردد.
در سايه اين عدالت، هيچ انسانى در قيد بندگى و بردگى باقى نمىماند، حقوق به يغما رفته انسانها به آنها باز مىگردد، بندهاى پيدا و ناپيداى بندگى از سر و گردن انسانها باز مىگردد و زمينه استثمار انسان از انسان به كلى برچيده مىشود، كارگزاران ظلم و بيداد، مورد بازخواست قرار مىگيرند، قاضيان و حاكمان كژ رفتار از مسؤوليت خويش، عزل مىشوند و زمين، از هر نوع خيانت و نادرستى پاك مىگردد، گردنكشان و مستكبران در هم كوبيده مىشوند و محرومان و مستضعفان در استرجاع حق خويش كامياب مىگردند.
ديگر ناله هيچ مظلومى در گلو خفه نمىگردد، اشك و آه هيچ دلسوخته اى بلند نمىگردد، هيچ انسانى شب هنگام آن گاه که همه جا را ظلمت فرا گرفته است ـ گرسنه سر بر بالين نمىگذارد و هيچ محرومى با كينه و دغدغه نا امنى، روزگار سپرى نمىكند.و اينها افسانه نيست، بلكه به راستى تمام آن چيزى است كه بر ما وعده دادهاند و ما را در انتظار آن به برترين عبادت فراخواندهاند كه انتظار آمدن او، انتظار گامهاى عدالت است.
1 ـ 10 ـ شهر وحدت
وحدت فرد با جامعه، وحدت جامعه با محيط، وحدت اجزاء با هم در كل مجموعه، وحدت در نگرش، وحدت در بينش، وحدت در كالبد و سيماى شهرى، وحدت در پراكندگى يكسان و متناسب اجزاى شهرى (در عين توجه کامل به مفهوم عدالت)، وحدت مردم شهر با مسئولان و بالعكس، وحدت تفكر در رسيدن به خشنودى خالق يكتا، وحدت نظر و عمل؛ همگى نشانههائى آشکار دليل بر وجود وحدت در آرمانشهر اسلامى است. آرمانشهر اسلامى وحدت خالق را با وحدت اجزاى خود به نمايش مىگذارد. آرمانشهر اسلامى، انعكاسى از يگانگى و توحيد خالق جهان را در خود نمود مىدهد.
1 ـ 11 ـ شهر سلامت و امنيت
شهر امن و سلام به اعتقاد روان شناسان، از مهم ترين نيازهاى اساسى بشر كه در هرم نيازهاى وى جايگاه ويژه اى دارد، نياز به امنيت است. البته اين نياز در ابعاد مختلفى تجلى میيابد، امنيت اخلاقى، امنيت اقتصادى، امنيت حقوقى، امنيت اجتماعى و امنيت خانوادگى و.... آنچه از حجم زيادى از روايات ظهور بر مىآيد، نشان مىدهد كه شهر فاضله اسلامى، شهر امن و سلام است، آن هم امنيت در معناى واقعى و در تمامى ابعاد آن.در روايتى از امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه «وعد الله الذين امنوامنكم....ليستخلفنهم فى الاءرض....و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا» میفرمايد: "نزلت فى القائم و اصحابه"؛وعده خداوند، مبنى بر اينكه وحشت و خوف مؤمنان را به امنيت و سلام تبديل مىكند، در زمان ظهور آن حضرت، معنى و مصداق كامل مىيابد و انسانها در آن موعد شريف است كه مىتوانند با قلبى آسوده و فارغ از هرگونه دغدغه اقتصادى، حقوقى، اخلاقى و اجتماعى سر بر بالين آرامش بگذارند و زندگانى دنيا را دور از خطرهاى دلهره آميز هميشگى ببينند. بنابراين، گردنههاى پرخطر و پرنشيبى كه در زندگى هر انسان به واسطه روابط نادرست حاكم در اجتماع پديد مىآيد، در آرمانشهر اسلامى جايگاهى ندارد. اين نيز سعادتى است زمينى در يك شهر آرمانى و آسمانى.
1 ـ 12 ـ شهر تربيت
مي دانيم تمدن غرب، اساس پيشرفت خويش را بر مبناى توجه به انسان پايه گذارى كرده و انسان محورى و انسان مدارى، جزو نرم افزارهاى اساسى در پيشرفت غرب محسوب میگردند. اما همان انسان كه مقصود و غايت پيشرفت تلقى شده، همان انسان در تماميت وجوديش، در اين تمدن فراموش شده و بحران تمدن غرب، در ابعاد مختلف اخلاقى، اجتماعى و تربيتى آن مؤيد صريح اين غفلت و ناكامى است.انسانى كه فقط از يك سو نظاره شده و تنها ابعاد مادى وي مد نظر قرار گيرد، انسانى است كاريكاتورى و منقطع النسل و بالطبع، نمىتوان او را در عالم خارج، انسان ناميد و مشكل غرب در همين برداشت نامناسب كوچك است !چندين قرن است كه براى آسايش تن، هر چه فرمول اقتصادى و سياسى به ياد داشتهاند و هر چه امكانات علمى و تكنيكى در اختيار داشته اند، به استخدام در آوردهاند، تا شايد بتوانند آسايش اين جهانى انسان را بدو باز گردانند، حال آن كه او، پس از اين همه تلاش، هيچ گونه آرامشى در خود نمىيابد، جهان را تنگ و تاريك و سرد مىبيند و در آن احساس حقارت و پوچى مىكند و اين جريان، به اعتقاد منتقدين درون اين نظام، جز به نابودى انسان نمى انجامد. و اين آن چيزى است كه بايد آن را انسان مدارى واژگونه، يا انسانگرايى نسيانگرانه ناميد.
همين معنى را از زبان يكى از منتقدان فرانسوى نظام غرب بازگو مىكنيم:"تمدن جديد كه به هنگام حركت آغازين خود مىخواست انسانگرا باشد و به انسان آنچنان اصالتى داد كه آغاز و انجام همه چيزش كرد، اكنون به ماجرائى اين چنين شگفت دچار شده است". در روزگار ما، تار و پود مفهوم انسان از هم گسسته است، به هر حال، تمدنى كه خود را انسانگرا مىناميد، تمدني از آب در آمده است كه انسان (محور توجه خود) را تحقير مىكند و مىفريبد و سرانجام او را به ورطه نابودي اش ميکشاند.
تحقير آدمى در اين معنى و از اين راه است كه تمدن مذكور، انسان را به دستگاهى مركب از يك سلسله وظايف كمى و مادى و به ماشينى منحصرا توليد كننده و مصرف كننده تبديل نموده است.اما در آرمانشهر اسلامى، همان گونه كه ترسيم شد، فقط سخن از آسايش تن نيست. فقط سخن از وفور ثروت و رفاه مادى نيست، در تصوير مهندسان اين شهر، انسان فقط تن نيست، بلكه موجودى است داراى ابعاد مختلف كه تكامل و رشد او، در گرو رشد متوازن تمامى آن ابعاد است و آن بهشت زمينى تحقق نمى يابد مگر آن كه بارقه اى از آسمان نيز در آن حلول كند. تربيت و پرورش روح انسانها و توجه به اختلال و فضائل روحى، كه از اساسى ترين برنامههاى ظهور است، در همين راستا معنى مىيابد.
شهر فاضله، در عين حال كه شهر عدالت است، شهر رفاه و امنيت و آنچه ذکر شد نيز هست. در عين حالى كه شهر تربيت است، شهر سجايا و فضايل اخلاقي والاي انسانى نيز هست. در آن محيط، انسانهاى صالح تربيت مىيابند تا جامعهاى آرمانى و صالح بنا سازند. در آن جا، در كنار دستيابى انسانها به غناى مالى، از غناى قلبى و روحى بهره مند مىگردند و در كنار اتمام نعمت و وفور ثروت، به كمال اخلاق و فضيلتهاى انسانى راه مىيابند. كينههاى اخلاقى از قلبها ريشهكن مىگردد و دروغ و تزوير و نامردى در روابط اجتماعى جاى خود را به يك رويى و يك رنگى مىبخشد و به واقع، در چنين بسترى است كه رفاه و عدالت و امنيت نيز معنا و مفهوم و حقيقت خويش را باز مىيابند و جز با اين نگرش همه جانبه به انسان، و در كنار هم چيدن اجزاى حقيقى او در برابر هم، نمى توان به تعبير روياى هميشگى انسان در تاسيس آرمانشهر انسانى پرداخت.
1 ـ 13 ـ شهر رفاه
شهر فاضله اسلامى، شهر رفاه و آسايش همگانى است. رفاه و تنعم بدان سان كه ديگر نيازمند و صاحب حاجتى در سطح جامعه يافت نمىتوان كرد. يك دليل مهم بر اين امر، توزيع عادلانه ثروتها و منابع است. در شهر عدالت، كه حقوق انسانها محور توجه و برنامه ريزى است، بالطبع بذر اين توجه، محصولى چون رفاه و برخوردارى همگانى از مواهب الهى در پى خواهد داشت. هم در تعاليم دينى و هم در آموزههاى علمى و تجربى بشر، به وضوح، به اين واقعيت پي ميبريم که در صورتى جامعه از غنا و بهرهمندي عمومى سرشار خواهد گشت كه پيشاپيش از عدالت سيراب گرديده باشد و مشكل كشورها در حال حاضر و در قرون و اعصار متمادى، كمبود منابع و مواهب طبيعى بر گستره خاك نبوده، بلكه توزيع نا عادلانه آنها بوده است.
آنچه در روايات ظهور، در اين خصوص آمده است، نشان مىدهد كه خواستها و آرزوهاى مادى انسان، در جدول توجهات آرمانشهر اسلامى، نه تنها از ياد برده نشده، بلكه حتى در صدر توجه و عنايت قرار گرفته است و انسانها، به دليل داشتن چنين خواستهايى، نه تنها مورد نكوهش قرار نگرفتهاند، بلكه بر توجه خداوند در پاسخ به اين خواهشها تاكيد فراوان شده است. پيامبر گرامى اسلام(ص) در اين باره میفرمايد: "در امت من، مهدى قيام كند....و در زمان او، مردم به چنان نعمت و برخوردارى و رفاه دست يابند كه در هيچ زمانى دست نيافته باشند". (و اين رفاه شامل تمامى انسانها خواهد بود. (چه نيكوكار و چه بدكار) آسمان مكرر بر آنان ببارد (كنايه از وفور مواهب طبيعى الهي) و زمين چيزى از روييدنيهاى خود را پنهان نسازد (تمامي مواهب زميني نيز بر اهل آن عرضه ميگردد).
در روايات ديگر سخن از كثرت مال، وفور نعمتها، بارانهاى پى در پى، سبكبارى و رهايى از بارهاى سنگين زندگى، آسودگى از رنج طلب كردن و نيافتن، سخنى از اداى قرض تمام مقروضين و اداى دين تمام صاحبان دين است، سخن از بى نيازى تمام انسانهاست و سخن از بذل و بخشش امام بر همگان است، به طورى كه از طلب مال و بخشش ديگران بىنياز گردند. در آنجا سخن از عمران و آبادى تمامى عرصه خاك است، به گونه اى كه چون آن حضرت قيام كند، همه خرابيها را آباد كند، تمامى سطح زمين را از سرسبزى و نشاط و طراوت بپوشاند، گنجها و معادن زمين، همگي مورد استخراج قرار گيرند و زمين آنچه را كه در درون مخفى داشته، براى رفاه و آسايش انسانها به دست او خواهد سپرد.
1 ـ 14 ـ شهر علم
دوره ظهور، دوران گسترش علم و دانايى است و شهر فاضله اسلامى، شهر العلم است. با آمدن آن منجى حقيقى، همان گونه كه ظلم و بيداد جاى خود را به عدل و دادگرى مىسپارد و همان گونه كه نابسامانيهاى مختلف اجتماعى به سامان مىگرايد، به همان ترتيب نيز، دانايى و فرزانگى جاي جهل و نادانى مىگيرد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مىگردد. او، مىآيد تا همان طور كه جهان را لبريز از عدالت مىسازد، از دانايى و فرزانگى نيز سيراب سازد. نيروهاى عقلانى تودهها را تمركز ميبخشد و خردها و دريافتهاى آنان را به كمال رساند. علوم و دانشهايى كه در طول اعصار و قرون در پشت پردهها، مكنون مانده، پراكنده ميسازد و مرزهاى دانايى و يادگيرى را تا سراپرده منازل و تا اعماق وجود تك تك انسانها، اعم از زن و مرد میگستراند.
1 ـ 15 ـ شهر مستضعفان
يکي از مهمترين و پردغدغه ترين آلام جهان امروز مستضعفين هستند. کساني که به علل شناخته و ناشناخته با ديگران متفاوتند و آن استضعاف آنان است. گرچه تعبير فراواني از استعضاف میتوان کرد که دو بعد مادي و معنوي دارد ولي در اين مقال بررسي استضعلف مادي است که موجب ظهور مشکلات فراوان و ناهنجاريهای فراواني که هم اکنون نظاره گر آن هستيم میشود. يکي از ويژگيهاي خاص عصر ظهور، جابجايى قدرت و تغيير در ساختار آن است.
حكومت در شهر فاضله بدست توده هاى محروم و مستضعف جامعه است. آنان كه پيش از ظهور بار سنگين فقر و بيچارگى و نامردمى را تحمل كردهاند و اكنون در راستاى اجراى عدالت بايد به حق مسلم خويش در وراثت و پيشوايى زمين دست يابند.بدين سان، بهشت آسمان در زمين واقعيت مىيابد. با سيراب شدن زمين از عدالت، با برخوردارى همگان از رفاه و آسايش و امنيت، با اتساع وجودى انسان و بازيابى تمامى ابعاد وجودى وى در ظرف تربيت و پرورش، با گسترش علم و فرزانگى، با مشاركت توده هاى محروم در امر تصميم گيرى و تغيير ساختار سياسى جامعه.
1 ـ 16 ـ مودت و همدلى
از ديگر ويژگيهای جامعه شايسته ايماني، مودت، برادري و رحمت است و بر همين اساس قرآن همه مؤمنان را با هم برادر ميدانند. خداوند دشمني ميان مردم را از برجسته ترين ويژگيهای جامعه جاهليت پيش از اسلام خوانده و الفت و برادري را ارمغان پيامبر(ص) و دين اسلام ميدانند. محبت و الفت زمينه اتحاد و همدلي را فراهم ميكند.
نعمت همدلي و الفت ميان قلبها، برترين نعمت و بهترين پشتيبان جوامع است؛ نعمتي كه با ديگر نعمات قابل مقايسه و معاوضه نيست و با هيچ سرمايه مادي نمیتوان آن را به دست آورد. در آداب اجتماعي اسلامي الفت و همدلي و دوستي با يكديگر مورد تشويق بسيار قرار گرفته است. به طوري كه نبي اکرم(ص) ميفرمايد: "بهترين مؤمنان كسي است كه با مؤمنان الفت گيرد و در آن كس كه الفت نگيرد و يا زمينه الفت ديگران را فراهم نكند خير و بركتي نيست".